فدراليسم در قانون اساسی عراق و تاثير آن بر سرنوشت کردهای ايران‏

ميزگرد دمكراسی و حقوق بشر « راديوفردا»


‏‏ علی سجادی (راديو فردا): قانون اساسی موقت عراق و تاييد تشكيل نوعی حكومتهای محلی و فدراليسم در استانهای اين كشور با حفظ تقسيمها جغرافيايی موجود واكنشهايی را در ايران، سوريه و تركيه در ميان كردهای اين سه كشور برانگيخت. تاثير قانون اساسی دوران گذار عراق در منطقه ای كه به نظر می رسد آماده تحولهای بنيادينی از منظر دموكراسی و رشد آن و نيز رعايت حقوق بشر می شود و بخصوص تاثير آن بر سرنوشت كردهای ايرانی، موضوع بحث اين هفته حقوق بشر و دموكراسی است. شركت كنندگان در اين ميزگرد: آقايان داريوش همايون از رهبران حزب مشروطه و تحليلگر سياسی، علی كشتگر، فعال سياسی و روزنامه نگار و احمد اسكندری، فعال سياسی كرد هستند. اولين سئوال اين است كه شرايط ويژه ای كه در كردستان عراق پيش آمده، چه تاثيری بر كردستان ايران و كل منطقه می گذارد. از آقای همايون خواهش می كنم بحث را آغاز كنند.

 
داريوش همايون (از رهبران حزب مشروطه و تحليلگر سياسی): اتفاقی كه در عراق افتاد، رسمی كردن يك امر واقع بود، برای اين كه از سال ۱۹۹۱ نيروی هوايی آمريكا عملا دسترسی حكومت عراق را به مناطق كردنشين ناممكن كرد، مگر يك بار كه به كمك يك گروه كردها بر ضد گروه ديگر عملياتی انجام دادند، ولی يك پناهگاهی بوجود آورد كه در اين ۱۲ سال دو بخش يا دو حكومت توانستند كم كم زمينه يك همكاری را فراهم كنند و يك ماهيت يگانه ای را در محل تشكيل دهند، يك حكومت محلی را تشكيل دهند كه در اصل كارش را می كند و دارای نيروی نظامی قابل توجهی هم هست. سی چهل هزار نفری سرباز و برای عناصر ديگر جمعيت عراق پذيرفتن اين خواست كردها كه در امور خودشان اختياراتی داشته باشند و بتوانند فرهنگ خودشان را حفظ كنند و توسعه دهند، پذيرفتن اين موضوع اجتناب ناپذير بود و مقاومت در برابر اين كار به منزله شكسته شدن عراق می بود و سه تكه شدنش كه درهای دوزخ را در آن كشور و منطقه باز می كرد. انعكاس و بازتابش در بيرون از عراق شاديهايی بود كه مردم در مناطق كردنشين ايران كردند كه بسيار حق داشتند و شورشی بود كه در سوريه روی داد و سركوب شد. البته در ايران هم بسيجيها ريختند و مردم را زدند، ولی درسوريه خيلی شديدتر بود كه سوريه از بحث ما خارج است. ولی در ايران اين گرايش به تشكيل به حكومتهای محلی را حالا اسمش هرچه می خواهد باشد و نيز حفظ و گسترش فرهنگهای قومی را كه الان هم البته زياد ضعيف نيست و تا حدود زيادی هم انجام می گيرد، اين را تقويت خواهد كرد و اين به نظر من هيچ نبايد مايه نگرانی ايرانيان ديگر بشود، برای اصلا نوعا در آينده ايران همين است كه اقوام مختلف دارای حكومتهای محلی بشوند و اختياراتی داشته باشند و كارهايشان را خودشان انجام دهند در چهارچوب يك كشور واحد و به زبان خودشان آنجا بتوانند درس بخوانند و كارهايشان را انجام دهند، دانشگاه داشته باشند و هرچه بخواهند. اين امر اجتناب ناپذير است و مسلما تغييراتی كه در عراق روی داده است، به اين راه حل نهايی مساله در ايران نيز كمك خواهد كرد.

 
ع . س : آقای اسكندری.

 
احمد اسكندری (فعال سياسی كرد): ببينيد من فكر می كنم اين اتفاقی كه در عراق افتاد، نتيجه يك موازنه قوای واقعی است در زمينه سياست در اين منطقه و خوب جريانات به سويی رفتند كه متاثر از تحولات بسيار مهم جهانی و بين المللی بوده است. ما در آن چيزی كه به عنوان قانون انتقالی حكومت عراق تصويب شده، اثرات اين موازنه قوا را می بينيم. عكس العملهای شديدی كه به طور مشخص از طرف شيعيان عراق كه بعد از امضای اين قانون صورت گرفته، اين امر را به خوبی نشان می دهد. آن چيزی كه اتفاق افتاده، اين است كه مردمی كه در عراق به عنوان شهروندان درجه دوم و سوم شناخته می شدند و هرباری كه اينها تقاضای احقاق حقوق ملی خودشان را می كردند، با شديدترين شيوه ای با آنها برخورد می شد، الان اينها حداقل در تئوری و تا حدودی كه اين قانون به ما نشان می دهد، به حد يك شهروند درجه اول صعود كردند و به طور مشخص آن دستاوردهايی كه در طول دوازده سال گذشته در آن منطقه از كردستان كه تحت حكومت دو حزب بزرگ كردستان عراق انجام شده، اينها می توانند حس بكنند زبان كردی به عنوان يك زبان رسمی كشور در كنار زبان عربی شناخته شده. از اين زاويه كه نگاه می كنيم، می بينيم مردمی كه اتفاقاتی مانند حلبچه در موردشان اتفاق افتاده اين فجايعی كه به آن صورت اتفاق افتاده، الان به اين سطح ارتقا پيدا كردند. حالا صحبت سر اين است كه اولا خود همين قانون و خود اين توافقی كه الان انجام شده، توافق كاملی نيست، مشكلاتی معين باقی است كه بايد حل شود و اين احتياج به درايت، احتياج به سياست و مبدل بودند دارد و اينكه ديگر امكانی داده نشود به خشونت و برخوردهای احيانا قومی در آينده. منتها اگر ما به اين بخش از مردم كردستان به عنوان يك بخش از يك ملت بزرگتر نگاه كنيم، خيلی طبيعی است كه ببينيم در بخشهای ديگر كردستان و از جمله در كردستان ايران اين نوع عكس العمل را نشان دهند. مردم از يك طرف می بينند كه كسانی كه تا همين پارسال هم به عنوان آواره و در به در هرزگاهی وارد خاك ايران می شدند و به كردستان ايران می آمدند، الان اينها از همچين موقعيتی برخوردار شدند. اين به خودی خود خوشحالی بسيار زياد است. من مطمئن نيستم عده زيادی از اين مردمی كه ابراز خوشحالی كردند، اين قانون را خوانده باشند. برای اينكه تا آنجايی كه من اطلاع دارم يك ترجمه ناقص فارسی از اين قانون هست و قانون فقط به زبان عربی و انگليسی به طور رسمی پخش شده. حالا مساله اين است كه مردم در كردستان مقايسه می كنند كه در قانون اساسی جمهوری اسلامی الان بعد از ۲۵ سال يك ماده بسيار مبهمی در مورد زبانهای اقليتهای قومی و اين را مقايسه می كنند با آن چيزی كه الان در كردستان عراق تصويب شده، بنابراين تفاوت بسيار فاحشی می بينند. خوشحالی از اين زاويه است كه می بينند درد و رنج اين بخش از مردم كردستان اميدوارند كه به پايان برسد و در عين حال اميدوارند كه اين بارقه اميدی باشد و جرقه ای باشد كه بيايد در بخشهای ديگر و اين حقوق را لااقل در همان سطحش كه هست به اين مردم هم نشان دهد و حكومتهای دور و بر را هم ناچار كند، از جمله ايران كه اين حق را به رسميت بشناسند كه متاسفانه عليرغم كاملا مسالمت آميز بودن اين برخورد كردها در كردستان ايران، با برخورد بسيار شديد و خشونت آميز نيروهای سركوبگر روبرو شد و می بينيم كه عده زيادی را دستگير كردند.

 
ع . س : آقای كشتگر؟

 
علی كشتگر (فعال سياسی و روزنامه نگار): من فكر می كنم كه اين يك فرصت بسيار مهم تاريخی است، هم برای كردها و هم برای همه مردم منطقه كه در واقع تحول دموكراسی و عدم تمركز كه خودش خيلی لازم است برای آينده منطقه كه قدرتهای مركزی همواره جلوی تحول دموكراسی را در ايران گرفتند و در ساير مناطق همچينن اينچنين بوده، به اعتقاد من بوجود آمدن يك ساختار سياسی فدرال در عراق به همين شكلی كه الان اعلام شده در قانون اساسی، اين منشا تحولات بسيار مهمی خواهد بود. طبيعی است كه كسب خودمختاری در كردستان عراق انتظارات كردهای ايران و تركيه را برای كسب همين حقوق بالا می برد و باز هم طبيعی است كه مردم كردستان عراق و حتی دولتهای آينده عراق كه بر اساس چنين قانونی روی كار بيايند، پشتيبان اين خواست كردهای ايران و تركيه باشند. بنابراين يك اثر مستقيم و مشخص اين تحول، رشد جنبشهای ملی در كردستان در كردستان ايران و تركيه و سوريه خواهد بود و افزايش فشار بر حكومتهای مركزی ايران و تركيه. من فكر می كنم خودمختاری كردهای عراق بنابراين فقط يك فرصت منحصر به فرد فقط برای كردها نيست، بلكه فرصتی تاريخی است برای رشد تفكر و ساختار دموكراسی در ايران و عراق و ساير كشورهای منطقه و همانطوری كه آقای همايون اشاره كردند، اساسا تمركز زدايی و تقسيم قدرت و مسئوليت كه می تواند در نظامهای فدراتيو رخ بدهد، يك عامل مهم برای رشد و توسعه دموكراسی است و چه بسا در آينده ايران هم به اين شكل اگر اداره بشود، بتوانيم اصلا تحول دموكراتيك در ايران نياز دارد به چنين تحول و چنين قوانينی كه اقوام مختلف ايرانی بتوانند قدرت بيشتری داشته باشند در اداره امور خودشان و در واقع در يك ايران يكپارچه و دموكرات همه اين اقوام از حقوق خاصی كه لازم دارند، برخوردار باشند. من با توجه به اين، فکر می کنم که به خصوص ايرانی ها بيشتر از بقيه مردم منطقه بايد خوشحال باشند از اين تحول، چرا كه كردها از اصيل ترين و قديمی ترين اقوام ايرانی هستند. حالا كردها در مثلا بين اعراب خيلی خودی شناخته نمی شوند و می دانيم كه بين اعراب و كردها آن نزديكی قومی، خويشاوندی قومی و فرهنگی بسيار كم است و يا بين كردهای تركيه و تركها. اما بين كردها و ايرانيان اصلا فرق می كند. كردها اقوام اصيل و قديمی ايران هستند و سنتهای باستانی ايرانی، هويت ايرانی، فرهنگ ايرانی را پاسداری كردند و دارند و به اين اعتبار ما ايرانيها بايستی بيش از هر ملت ديگری خوشحال باشيم و استقبال كنيم از اين تحولی كه در عراق رخ داده.

 
ع . س : آيا فكر می كنيد اينكه اصولا كردها يك قوم ايرانی خودشان را می دانند و هستند، در مساله طلب خودمختاری در ايران تاثيری خواهد داشت آقای همايون؟

 
داريوش همايون: مسلما تنشی كه ميان كردها است و حكومت مركزی، در اين سه كشور بسيار تفاوت دارد. در ايران كمترين و در عراق اتفاقا به فجيعترين صورت رسيد. يعنی حلبچه كه اشاره كردند در تركيه هرگز اتفاق نيفتاد و در عراق اتفاق افتاد. ولی به كلی زمينه ها هم متفاوت است، علت هم همان است كه آقای كشتگر گفتند. برای اين كه كردها در تركيه و عراق از بيخ با اين عربها و تركها تفاوت دارند. ولی خب ما اگر كمی به عقبتر برويم در تاريخ، اصلا با هم زندگی كرديم بيش از سه چهار هزار سال و هيچ مساله ای ميان ما نيست. ولی من اينجا يك نكته ای را اشاره كنم. موضوع فقط كردستان و اقليتهای قومی نيست در ايران. آنچه كه ما در ايران بايد به آن توجه كنيم، دموكراتيك كردن سرتاسر نظام حكومتی است و عدم تمركز در سرتاسر ايران. ما فقط با اقوام در ايران سر و كار نداريم. ما با مناطق گوناگون ايران سر و كار داريم كه همه را بايد به يك چشم نگاه كنيم و آنچه كه از حقوق به يك منطقه می دهيم، منظور مردم می دهند، ميان همه بايد پخش بشود. بايد ما متوجه اين موضوع باشيم كه ديوارهای مصنوعی در ايران ميان مردم نكشيم. مردم ايران با هم آميخته اند، برای اينكه زياد تفاوتی با هم نداشتند، گرچه تفاوتهای زبانی بوده است، ولی اين تفاوتهای زبانی تحت الشعاع اشتراكات بسيار بيشتری هميشه قرار گرفته اند. و اين آميختگی در پاره ای از شهرها به اندازه ای است كه اصلا جدا نمی شود كرد اين مردم را از هم بايد. در نتيجه بايد ما نگاهمان منطقه ای باشد و به همه مناطق ايران بايد اين حكومتهای محلی را داد. من راجع به خودمختاری و فدراليسم يك كمی حساسيت دارم، به دليل اين كه اينها سوابقش در ايران زياد خوب نبوده است از سال ۱۳۲٤ اين صحبتها شده كه با فشارهای ارتش شوروی و فشارها بيرون، ولی حكومتهای محلی تمام آن منظور را حاصل می كند و اينكه اختيارات محلی را می دهد و نهادهای انتخاباتی مردم و البته حقوق فرهنگی برای همه . مثلا فرض كنيد فردا در كردستان يك حكومت محلی داشته باشيم و عده زيادی از آذربايجان در آن منطقه زندگی می كنند. آنها همه به هر زبانی كه دلشان می خواهد صحبت كنند و كتاب بنويسند و دانشگاه داشته باشند و هرچه. اين نگاه ملی كه به همه ملت ايران تعلق می گيرد نه به بخشی از آن، جلوی خيلی برخوردها را خواهد گرفت و با طبيعت جامعه ايرانی و با تاريخ ايران و با تركيب قومی ايران بسيار سازگارتر است. ايران را به هيچ وجه نبايد با تركيه و عراق يكسان گرفت و آنچه در عراق روی داده است، لزوما نبايد در ايران تكرار بشود. عراق تاريخ ديگری دارد و جمعيت ديگری زيادی دارد و مهمترين تفاوتش هم با ايران اين است كه آنجا الان ۱۳۰ هزار سرباز آمريكايی هست و در ايران يك نفر هم نيست و اين خيلی خيلی تفاوت ايجاد كرده است.

 
ع.س.: آقای اسکندری؟

 
احمد اسکندری : بله، ببينيد به نظر من بحث وارد زمينه بسيار جالبی شده است. من همينجا دوست دارم که خطاب به همين دوستانی که صحبت فرمودند و همه روشنفکران ايرانی اين را بگويم که تکرار اين مساله که کردها، ايرانی های اصيل هستند، و به نظر من درست هم همين است، يعنی کردها به لحاظ زبانی، به لحاظ فرهنگی، به لحاظ تاريخی، تقارب بسيار بسيار زيادی با ايرانيان و فارس ها دارند. اين را انکار نمی شود کرد و اين داده های تاريخی هستند. منتها بايد در کنار تکرار اين، به محض اينکه دفاع از آزادی و دمکراسی می شود، دفاع از حقوق مردم کردستان هم باشد، و اين آن چيزی است که ما متاسفانه نمی بينيم. به محض اينکه تعداد بسيار زيادی از روشنفکران ايرانی، به محض اينکه صحبت از حقوقی برای مردم کردستان می کنند، الزاما از يکپارچگی ايران و از جدا نشدن و تجزيه طلبی و اينها صحبت می کنند. و اين اتفاقا چيزی بود که در رابطه با همين شادی نشان دادن در شهرهای کردستان اخيرا هم پيش آمد که سايت بازتاب نوشت که تجزيه طلبان تصميم دارند که آشوب به راه بيندازند، در صورتی که هنوز چيزی اتفاق نيافتاده بود. آن چيزی که آقای همايون می فرمايند، که ايشان حساسيت دارد به فدراليسم و خودمختاری، بنده چون از نزديک در جريان مذاکرات هيات نمايندگی خلق کرد در سال ۱۳۵۸ با نمايندگان حکومت مرکزی بودم، و در طی مذاکرات بسيار زيادی که آنجا داشتيم، سر اين کلمات بسيار اصرار می شد، من فکر می کنم که اين جنبه مهمی است که حساسيتی نسبت به اين کلمات نباشد. همين الان هم ما می بينيم که در ادبيات فارسی در ايران و در بين روشنفکران ايرانی، آن چيزی که در عراق امضاء شده، به آن خودمختاری می گويند، در حالی که دوستان به زبان های خارجی که تسلط دارند، در حالی که هيچ جا کلمه اتونومی، که همان خودمختاری فارسی می شود، نيامده. و اين به نظر من جای تاسف است که به اين صورت، به اصطلاح، شناخته شود. خوب اين را همه قبول داريم که رشد دمکراسی در ايران، آن چيزی است که به نفع مردم ايران است، به نفع آينده ايران است و آينده ايران جز اين نمی تواند باشد. ولی فراموش نکنيم که رشد دمکراسی در ايران، ارتباط تنگاتنگ و بسيار نزديکی دارد با حقوق دمکراتيک مليت های ساکن ايران. يکی از نکات برجسته قانون جديد در عراق، اين است که می گويد کشور عراق، کشوری است کثيرالمله، يعنی تعداد مليت هايی که در عراق هستند را بيشتر از يکی حساب می کند، بنابراين من فکر می کنم همانطوری که در مرداد ۱۳۵۸، درست در گرماگرم صدور فرمان جهاد با کردستان، سرکوب روزنامه ها و ارگان های دمکراتيک در تهران شروع شده بود و ای بسا بعضی هم خاتمه يافته بود، به خوبی نشان می دهد که نمی شود از حقوق مردم کردستان دفاع کرد، منتها از دمکراسی و آزادی و رشد آزادی های دمکراتيک در ايران صحبت نکرد. من فکر می کنم که اين اهميت دارد که يک بار برای هميشه، همه دوستان روشنفکر ايرانی، اين را قبول بفرمايند که مساله اين نيست که مشکل زبانی بوده، مساله اين است که کردها در کردستان ايران، به عنوان شهروندان درجه دو شناخته شده بودند، و مشکلات بسيار زيادی دارند. آن اشاره تاريخی هم که آقای همايون کردند، من دوست دارم که اشاره ای بکنم. يکی از جنبه هايی که از قاضی محمد، رئيس جمهوری مهاباد در ۱۹٤۶ (۱۳۲٤)، خيلی نقل می شود، اتفاقا روابط او بود با حکومت مرکزی و اتفاقا سازش هايی بود که دوست داشتند ايشان با حکومت مرکزی ايران انجام بودند. بودن سربازان شوروی در منطقه، و به نظر من فشاری که آنها می آورند به خاطر منافع خود در منطقه، اين به جای خود، اين فشار آنجا هم بود، آذربايجان هم بود، منتها تا آنجايی که به رهبری جريان کردستان بر می گردد، همواره تلاش کردند که درگيری پيش نيايد، جنگی پيش نيايد و به حداکثر سازش و توافق برسند با حکومت مرکزی. ترور دکتر قاسملو در وين، فکر می کنم اين را ثابت می کند که کسی در حد ايشان به اين تصور بودند که جمهوری اسلامی مثلا می تواند از راه مسالمت آميز اين مساله را حل بکند. من فکر می کنم که اگر ما يک تجديد نظری بکنيم در اينکه اسم فدراليسم، اسم خودمختاری، حقوق ملی، و اقليت های ملی را اگر قبول بکنيم، به نظر من اين در کنار اصالت ايرانی بودن و نزديک بودن خيلی زياد ايرانی ها و کردها را، ثابت می کند و گوش شنوای بسيار زيادی در کردستان پيدا می کند، و به نظر من اين نکته بسيار مهمی است که در حال حاضر به آن احتياج داريم.

 
ع.س.: آقای کشتگر؟

 
علی کشتگر: من دوست دارم اينجا زنده يادان دکتر عبدالرحمان قاسملو، و دکتر سعيد شرافکندی که از دوستان عزيز من بودند و هر دوشان همواره تاکيد می کردند که ما خواهان دمکراسی در ايران و خودمختاری برای کردستان هستيم، و مرتبا يادم است که دکتر قاسملو در بحث هايی که با هم داشتيم تاکيد می کرد که مساله کردستان، در همگرايی منطقه حل می شود، و نه در واگرايی و ايجاد مرزهای جديد و يا تجزيه و استقلال اين مناطق. می گفتند که جهان به سوی همگرايی می رود، اروپا را مثال می زدند که چگونه اروپايی ها به هم نزديک می شوند، و چه بسا در اين نزديکی ها، مسائلی مثل مسائل مختلف ملی که در اروپا هست، حتما بهتر حل می شود. در منطقه ما هم در آينده، راهی به جز دمکراسی از يک طرف، عدم تمرکز از طرف ديگر و همگرايی بين ملت ها، نزديکی بين ملت ها و ايجاد بازارهای مشترک و امثالهم، راه ديگری نيست و به نظر من در اين کش و قوس ها هست که مساله ملی کردها هم مطرح است. هيچکس نمی تواند منکر اين بشود که اگر کردها همه شان روزی بخواهند در سرزمين هايی که آنجا حضور دارند، به صورت يک دولت مستقل و جدا از همه دولت های ديگر هم به زندگی شان ادامه بدهند، اين حق شان هست و به نظر من کسی نمی تواند جلوی اين حق بايستد و نبايد ايستاد و اين خلاف واقعيت های زمان، و خلاف خواسته ملت، و منشاء جنگ و خونريزی است. منتها من فکر می کنم که مصالح کردها در ايران، همينجوری که اين رهبران حزب دمکرات ايران اشاره کرده بودند در آزادی، برای مردم به طور کلی و خودمختاری کردستان هست و نبايد از خودمختاری و حتی از فدراتيو نگران بود، الگوهای ما الگوهای استعماری و زورگويانه و تماميت خواهانه روسی نيست. ما می دانيم که آلمان هم امروز حکومت فدراتيو دارد. ايالات متحده آمريکا هم دولت فدرال دارد. سوئيس هم به صورت فدراتيو اداره می شود. هيچ يک از اين سرزمين ها هم تاريخ مشابهی ندارند، و اگر قرار باشد که ايران ما هم که همواره از طريق حکومت های استبدادی اداره شده، در قرن بيست و يکم به سمت تحول دمکراتيک برود، همينجوری که همگان اشاره داشتيم به عدم تمرکز، و به خودمختاری اقوام ايرانی بيش از هر زمان نياز هست، و اکنون که نياز به دمکراسی هست، و حالا به نظر من ديگر اينجا بازی کلمات است. فدراتيو مگر چه چيزی است، جز اينکه اقوام و ملل يک کشور کثيرالمله، بتوانند هر کدام در محدوده خود اختيارات و سيعی برای امور اقتصادی، فرهنگی و بقيه مسائل مربوط به ساختاری و حکومتی داشته باشند، و در ضمن در مساله سياست خارجی و پول واحد و امثالهم هم سياست مشترک و واحدی داشته باشند، و هيچ هم به نظر من نبايستی نگران شد، و اين اصلا نياز دمکراسی در ايران است، و من فکر می کنم که به هر حال اگر عراق موفق بشود و قانون اساسی را در آينده عملی بکند، و دمکراسی در عراق رشد بکند بر اساس چنين قانونی، من معتقد هستم و مطمئن هستم که اين منشاء تحولات عظيمی در کل کردستان و به خصوص در ايران ما خواهد بود و جای هيچ ترديدی هم نيست.

ع.س.: اينك نظر آقای همايون را می شنويم.

 
داريوش همايون: من بايد خدمت آقايان عرض كنم كه يك واقعياتی است كه ما هرچه اينجا بگوييم و نظر ما هرچه باشد، در آن واقعيات تغييری ايجاد نمی شود و آن واقعيات اين است كه مردم ايران و اكثريت ملت ايران از يكپارچگی ايران به هر ترتيب دفاع خواهد كرد و همانطوری كه سه چهار هزار سال است دفاع كرده، پايش خواهد ايستاد و ما بايد اين را در نظر بگيريم و در چهارچوب اين مطلب اول مسائل را روشن كنيم، دوم اينكه نياز جامعه ما است كه دموكراتيك شود و نياز نظام سياسی ما است كه غير متمركز بشود و نياز اقوام مختلف ايرانيان است كه به زبان خودشان سخن بگويند و درس بخوانند و رسانه هايی داشته باشند و نياز مناطق ايران است كه كارهای خودشان را خودشان اداره كنند. اينها را ما بايد اول بپذيريم و آن وقت برويم دنبال اين مساله كه كدام كلمه بهتر است، كدام اصطلاح بهتر است و امثال آن. من در عرايضم گفتم كه به هيچ وجه ايران را با تركيه و عراق مقايسه نكنيد. اگر در عراق می گويند ما كشور چند مليتی هستيم، بله برای آنكه همانطوری كه گفتم كردها به كلی با عربها تفاوت دارند و از نزديك صد سال پيش اينها را به زور ارتش انگليس كردند در آن مملكت. اين به هيچ وجه ربطی به ايران و سابقه اش ندارد. تركيه در سال ۱۵۰۰ به ايران حمله كرد در چالدران ايران را شكست داد، يك تكه بزرگی از كردستان را جدا كرد و بخشی از خاك خودش كرد كه بخشی از آن هم افتاد دست عراق. ايران هرگز هيچ جای كردستان را فتح نكرده و به خودش متصل كند. اين تفاوتها را بايد در نظر گرفت و يك نكته بسيار مهم ديگری هم هست كه اتفاقا تاكيد بر اين تفاوتها و تاييد بر چند مليتی بودن ايران و استقلال نهايی كردستان و كشور يكپارچه كردستان از سه كشور ايران و تركيه و عراق، اتفاقا اين جلوی دموكراسی را در ايران گرفته است و باز هم خواهد گرفت. اگر ما بخواهيم دموكراسی در ايران برقرار بشود، بايد در اين زمينه ها بسيار هوشيار باشيم و كاری نكنيم كه توجه ملی از تقويت دموكراسی متوجه حفظ مملكت بشود حالا به اشتباه يا واقعی. تحريك نبايد كرد مردم را. آنچه كه من پيشنهاد می كنم اين است كه ما حقوق همه مناطق ايران را از جمله مناطقی كه اقوام مشخصی در آن اكثريت دارند و اينكه امور خودشان را در دست داشته باشند بپذيريم، آزادی فرهنگی، حقوق فرهنگی به موجب ميثاقهای پيوست اعلاميه جهانی حقوق بشر را قبول كنيم، يعنی هيچ چيزی اضافه بر آنچه كه امروز كردها در عراق می خواهند و مقدار زيادی به دست آورده اند، هيچ چيزی اضافه بر آن نيست. اگر در اين طرحی كه ما پيشنهاد می كنيم. هرچه بخواهند در آن هست، ولی هشدار می دهيم كه پافشاری در يك مسائلی و كلماتی به رشد دموكراسی در ايران آسيب می زند، توجه را به جاهای ديگر جلب می كند و وسيله سوء استفاده می دهد به دست عناصری كه كم هم نيستند در ايران كه به جريان دموكراتيك ضربه بزنند به نام حفظ وحدت کشور، به نام حفظ تماميت کشور.

 
ع . س : آقای كشتگر؟

 
علی كشتگر : من كاملا در اين مورد كه طبيعتا همگی ما حفظ تماميت ايران و يكپارچگی ايران و كشوری كه قرنها با هم زندگی كردند اصلا ربطی به عراقی كه می دانيم چگونه بعد از جنگ اول جهانی اصلا عراق شکل گرفته، همه اين مسائل تاريخی را می دانيم و همه اينها نشان دهنده اين است كه ما همواره با هم زندگی كرديم، ايران يوگسلاوی نيست كه در يك تحولی يك دفعه از هم جدا بشود و يا وضعيتی مانند عراق ندارد. اينها همه واقعيتهای تاريخی انكار ناپذيری است. اين يك طرف. مساله ديگر هم اين كه معمولا احزاب كردستان، رهبران سرشناس كردستان مانند دكتر قاسملو و دكتر سعيد را من مثال زدم كه اينها چقدر برايشان مهم بود يكپارچگی ايران و می گفتند كه اصلا مساله كردها در همگرايی عمومی منطقه حل می شود و شعارشان آزادی برای ايران و خودمختاری برای كردستان بود و اتفاقا يك خاطره ای الان يادم افتاد كه می گفت: من به اين دوستان چپ گاهی تاكيد می كنم كه نگوييد كردها استقلال می خواهند، چون هم ما نمی خواهيم از ايران جدا بشويم و به کسی هم اجازه نمی دهيم که خودش را از ما بيشتر ايرانی بداند و بخواهد حساب ما را با ملت ايران جدا بكند و علاوه بر اين، اصلا به لحاظ اقتصادی، سياسی و امثالهم به نفع كردها نيست اين جدايی و خيلی از اين مسائل را می گفت و در برخورد با نيروهای سياسی ديگر می گفت. من به همه اين مسائل اشاره می كنم و می گويم خوشبختانه مساله جدايی خواهی واقعا در كردستان نيست و معمولا نيروهای استبدادی مركزی به اين دامن می زنند و سعی می كنند از اين موضوع بهره برداری كنند. به همين اعتبار هم ما بايد حداكثر توجه را داشته باشيم كه بهانه به دست آنها ندهيم و من در اين مورد تاكيد می كنم كه كاملا درست است صحبت آقای همايون.

 
ع . س : جناب آقای اسكندری.

 
احمد اسكندری : من چند جای ديگر هم صحبت كردم و گفتم اين مساله حقوق ملی شباهت عجيبی دارد به حقوق زنان در جامعه و بخصوص در جامعه ای مانند ايران. در محافل زيادی به محض اين كه صحبت از برابری حق زن و مرد می شود، جمله را با اين شروع می كنند كه می گويد البته با هرنوع بی بند و باری ما مخالفيم، ولی زنها بايد آزاد باشند. اين درست همين است، من آن چيزی كه نگرانش بودم و به عنوان يك كرد كه اطلاع دارم از افكار عمومی بين روشنفكران كرد و ديگران در كردستان، اين نگرانی خودم را به همين خاطر در اول صحبت خود ابراز كردم كه صحبت و تاكيد اين همه بر روی تجزيه طلبی و اين همه اصرار بر يكپارچگی ايران، در حالی كه حتی يك سازمان و گروه كوچك هم در كردستان ايران نيست كه نه الان، نه ده سال پيش و نه بيست سال پيش هم خواهان جدايی از ايران بوده باشد، من از اين نگرانم كه اين نشان دهنده اين است كه اصولا دادن آن حقوقی كه حق دموكراتيك مردم كردستان است، آن هم پايمال بشود. من دوست دارم يك نقلی كنم از يك دادستان يكی از دادگاههای تركيه اگر اشتباه نكنم سال ۱۹۲۶ بود. جنبشی در كردستان در گرفته بود و اين جنبش سركوب شده بود و عده زيادی داشتند محاكمه می شدند و در زندان بودند. رئيس دادگاه می گويد: ببينيد آقايان شما جملات زيادی به كار می بريد، يكی می گويد خودمختاری، يكی می گويد خودگردانی، يكی می گويد استقلال، يكی می گويد فدرال، منتها عليرغم آن جمله ای كه بيان می كنيد چيست، در دلتان همه با هم موافقيد. يعنی می خواهيد اين كشور را تجزيه كنيد و اين را من متاسفانه به عنوان استدلالهای سياسی از بسياری از روشنفكران ايرانی اين را استنباط كنم . من همه اين چيزهايی كه آقای دكتر قاسملو می فرمايند من به ياد دارم و بحثهای بسيار مفصلی داشتيم ما در حينی كه آن طرح ۲۶ ماده ای را آماده می كرديم، شبانه روز درگير اين كلمات و اصطلاحات بوديم. منتها من می گويم يوگسلاوی يك نمونه بسيار خطرناك و وحشتناكی است كه اميدوارم در ايران كه به نظر من پيش نمی آيد برای اينكه در كردستان همچين تمايلاتی نيست و خارج از كردستان هم من نمی بينم. منتها من هروقت راجع به فدراليسم و همزيستی مسالمت آميز ملتها صحبت می شود من به كبک و كانادا فكر می كنم. شما هيچ مشكلی نداريد، شما در مونترال يك شهر كاملا فرانسه زبان داريد، وارد اتاوا كه شديد، اوضاع تغيير می كند. همين كبک تا حالا دو دفعه رفراندوم كردند كه آيا می خواهيد جدا بشويد يا نه. با تفاوت بسيار كمی نمی خواهيم جدا بشويم، نه جنگ شده، نه درگيری شده، نه تجزيه طلبی شده و زندگی هم ادامه دارد و دموكراسی و آزادی هم ادامه دارد. من می دانم و درك می كنم تفاوت عظيمی كه بين جامعه كانادا و ايران است، من اين را می فهمم، منتها به نظر من اين از آن چيزهايی است كه امكان پذير است. چسبيدن به اين اصطلاحات و صحبت كردن از اين زاويه به نظر من ما را به جايی نمی رساند. مساله تنها تمركز زدايی و دادن برخی اختيارات به مناطق نيست. مساله مردم است، آحاد مردم است. اين مردم هستند كه تحقير شدند و به عنوان شهروندان درجه دوم نگريسته شدند و بنابراين منطقه ای هم كه در آن زندگی كردند عقب افتاده و نگذاشتند توسعه اقتصادی به آنجا راه پيدا كند. من با همگرايی كه آقای كشتگر خودشان می گويند و از زنده ياد قاسملو ياد می كنند، بسيار بسيار موافقم و فكر می كنم به جای تاكيد روی تمركز زدايی و بحث بر روی مناطق، صحبت بر سر اين بشود كه حقوق مليتها به رسميت شناخته شود و هيچ دليلی نمی بينم و هيچ كردی هم كه به شرايط ژئواستراتژيك منطقه خاورميانه و بخصوص ايران وارد باشد و آشنايی داشته باشد، حتی در خيالش هم باشد كه می شود مثلا كردستان را از ايران جدا كرد و اين يك عمل ناممكنی است و غير واقعی است حتی اگر همه كردها آرزويش را هم داشته باشند.

 
ع . س : آقای همايون .

 
داريوش همايون : من چيزی به نام حقوق ملی نمی فهمم. اگر كردها می خواهند كه نهادهای انتخابی امورشان را اداره بكنند، اگر می خواهند از حقوق برابر با همه ايرانيها برخوردار باشند، اگر می خواهند حقوق فرهنگيشان محفوظ بماند، اينها اسمش حقوق ملی نيست. همين حقوق را می بايست برای مردم فارس، مردم گيلان، آذربايجان، خراسان قائل باشند. ما تافته جدابافته در ايران نداريم، همه ايرانيها يكی هستند، همه بايد از يك حقوق برخوردار باشند، هر ايرانی من كه در تهران هستم بايد حق داشته باشم كردی صحبت كنم و بروم مدرسه كردی، دلم می خواهد كردی صحبت كنم و هيچ كسی هم نمی تواند جلوی من را بگيرد. اگر اينطور شما فكر می كنيد كه يك ملت است و هميشه بوده است و يك حقوق هم خواهند داشت، منتها يك قسمت هم اسمش كردستان است، يك تكه اسمش كرمان است، يك تكه فارس است، كرد و فارس هم نداريم. اگر از گيلك هم بپرسيم كه تو فارسی ، می گويند نخير من گيلكم. يك عده ای از مردم ايران در فارس زندگی می كنند، آنها هم خودشان را فارس نمی دانند، آنها هم خودشان را اهل استان فارس می دانند. زبان فارسی هم يك زبانی است كه همه مردم ايران صحبت می كنند، ولی آن گيلك زبان خودش را دارد، كرد هم زبان خودش را دارد. اينطور اگر نگاه كنيم مساله حل می شود. بخواهيم جدا كنيم، خط بكشيم، كشور چند مليتی، يك گرايشهای ديگری را در بقيه مردم ايران و يك قسمتی از مردم ايران بيدار می كنيم كه به هيچ وجه نه به صلاح دموكراسی است، نه به صلاح خود كردها. من اينها را روی تجربه می گويم. هيچ اختلافی بين آنچه كه آقای اسكندری برای كردها می خواهند، با آنچه كه من برای كردها می خواهم، نيست. اما اگر يك كلمه و اصطلاح خاصی رويش اصرار دارند، آن يك بحث ديگری است. من توصيه می كنم بروند دنبال مطلب، محتوا، اين محتوا بايد دموكراتيك باشد، برابر حقوق همه ايرانيان باشد، محتوا بايد عدم تمركز باشد. مناطق ايران بسيار هم مهم است، به هيچ وجه ما نمی توانيم يك تكه ايران را حقوقی بدهيم، بقيه ايران را ندهيم، اصلا عملی نيست، همه را بايد به يك چشم نگاه كرد، همه مردم بايد يك حقوق داشته باشند، در همان كردستان، ولی در استان آذربايجان غربی اصلا معلوم نيست تكليف چه خواهد شد. گفتند راجع به ايران مانند يوگسلاوی نمی شود فكر كرد. از اين اتفاقات همه جا ممكن است بيافتد. پاكشويی قومی همه جا ممكن است اتفاق بی افتد. بايد اين چيزها را هم در نظر گرفت، به هر حال مردم ايران در هم آميخته اند، مناطق ايران جمعيتهای مختلف دارند، فكر همه اينها را بايد كرد، يك جوری بايد بشود كه نه ايران به خطر بی افتد و نه حقوق كردها زايل بشود و نه حقوق بقيه مردم ايران.

 
ع . س : آقای كشتگر درك شما از حقوق ملی چيست؟

 
علی كشتگر: من فكر می كنم كه يك سری ويژگيها در كردستان وجود دارد كه در تهران نيست، ضمن اين كه طبيعتا هر شهروند ايرانی بايد در برابر قانون مساوی باشد و ما نمی توانيم قانونی در آينده داشته باشيم كه مايه تبعيض باشد. اما مثلا اين قانونی كه امروز در عراق تصويب شده، يك حق و حقوقی برای كردها به عنوان خودمختاری يا خودگردانی يا هر واژه ديگری در واقع در نظر گرفته به خاطر اين كه اينها كرد هستند، زبان خاص خودشان را دارند، تاريخ خودشان را دارند و هويت خاصی. حالا در ايران من همينطور كه عرض كردم خيلی خيلی نزديك هستند يعنی اصلا اين ويژگی كه در عراق برای كردها هست يا در تركيه هست، واقعا در ايران بسيار كم است و در عين حال خوب مساله زبان كردی يك مساله مهمی است كه ناديده گرفته شده، حق خودگردانی كردها، حق آموزش زبان كردی و مسائل ديگر، انتشارات كردی، روزنامه كردی، رسانه كردی، خب همه اينها در نظر گرفته نشده، اينها ويژگيهايی است كه با اصفهان فرق دارد، ضمن اين كه قانون بايد همه شهروندان را مساوی بداند. بنابراين من فكر می كنم بايستی برای اين ويژگيهای معين مردم كردستان، فكر كرد و در همين رابطه به گونه ای برخورد كرد كه اگر كلمه ای مانند خودمختاری برای كردستان، دموكراسی برای ايران گفته می شود، اين خودمختاری تا چه حد قابل قبول است، تا چه حد عملی است، تا چه حد می تواند يكپارچگی را به خطر بی اندازد، تا چه حد می تواند مردم كردستان را وحدتشان را با بقيه مردم ايران تقويت كند، تمام اينها به نظر من مسائلی است قابل بحث و باز و همينطور كه آقای اسكندری هم اشاره كردند، خوشبختانه مساله فكر جدايی و تجزيه در خود كردها و جنبشهای سياسی كردستان نبوده در اين سالهای اخير، بلكه حكومت مركزی استبدادی جمهوری اسلامی بخصوص در اين دو دهه بوده كه چنين اتهاماتی زده و در همين حكومت است كه نه فقط كردها، بلكه هر شهروند ايرانی كه برداشت معينی از جمهوری اسلامی و دين را ندارد اصلا شهروند درجه دوم است و فقط كردها هم نيست.

 
ع.س.: آقای اسکندری، آقای همايون و آقای کشتگر هر دو متفق القول هستند که هر حقی را که ما برای مردم يک منطقه از کشور می خواهيم، بايد برای مناطق ديگر کشور هم لحاظ بشود، و نيز با توجه به اينکه، همانطور که خودتان هم گفتيد، در قانون اساسی موقت عراق، وضعيت تقسيم بندی استان ها را به همان صورتی که بوده حفظ کردند. خود اين موضوع، با مساله ای که در ايران هست مقداری تفاوت دارد. می خواستم خواهش کنم که اول راجع به نظر آقايان همايون و کشتگر و نيز راجع به اين موضوع نظرتان را بفرماييد.

 
احمد اسکندری: ببينيد، به نظر من، داشتن حق شهروند و داشتن حق برابر، آنچنانکه در بيانيه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن پيش بينی شده است، اگر همچين چيزی در ايران، پياده بشود، به نظر من مساله حل است. اينکه آقايان می فرمايند، من کاملا موافق هستم که در صورت بودن اين حقوق، می شود صحبت از اين کرد که کردها هم طبيعتا حرف خودشان را خواهند زد. منتها يک اشکالی که در اين بحث هست اين است که اين دوستان بايد به اين مساله توجه بفرمايند، يا به اين معضل توجه بکنند که چرا هيچ روستايی خارج از کردستان، توسط جمهوری اسلامی قتل عام نشد. در کردستان روستاهای قارنه و قناته قتل عام شد، در حالی که ملای آبادی با قرآن آمده بود و خواهش می کرد که اين کار را نکنند. اين يک. هيچ کدام از شهرهای خارج از کردستان توسط نيروی هوايی جمهوری اسلامی بمباران نشد، توسط عراق بمباران شد، ولی تمامی شهرهای کردستان ايران مشخصا، سنندج، سقز، مهاباد، و مريوان، و بانه که آن را اصلا نابود کردند، اين ها تحت شديدترين حملات هوايی فانتوم های ارتش ايران بود. شما چطور اين را جواب می دهيد، چطور می گوييد که کردها هم فرقی نمی کند. استان کردستان هم اين استان هست. من دلم می خواهد اين را قبول بکنم به عنوان يک کرد. منتها راستش وقتی که به واقعيات جامعه ايران نگاه می کنم، هميشه دولت مرکزی و روشنفکران مدافع دولت های مرکزی، هميشه کردستان را به عنوان يک دشمنی که دارد جدا می شود (نگاه می کنند). من آرزويم اين است که کردها خودشان را به عنوان شهروندان درجه اول اين کشور بدانند. منتها اين هميشه طرف مقابل بوده که گفته نه بابا، اينها را بزنيدشان، اينها خيلی چيزهای ديگر می خواهند. اينجوری نيست. منظورم اين است که مساله حساسيت زيادی دارد. همين حالا هم من مطمئن هستم که هم آقای همايون و هم آقای کشتگر، بحث های ترکيه را تعقيب می کنند. در ترکيه بين روشنفکران ترکيه اين بحث داغ هست که خودشان را مقايسه می کنند، و آنها هم اتفاقا عين اين مقايسه را می کنند که ما برخوردمان با کردها چگونه بوده و اين مساله عراق ممکن است که برای ما هم مشکل ايجاد بکند. من نگران اين هستم، اگر کسی به من به عنوان يک کرد، اين قول را بدهد که حق شهروندی که در تهران، در زاهدان، در مشهد، در تبريز هست، عين همين حق را به همه مردم کردستان هم بدهند، روی چشم، همه قبول می کنند و مشکلی هم نداريم. و من می گويم که می توانم از طرف همه کردها بگويم که در تمام جنبش های گذشته، و در تمام شورش هايی که انجام شده، هميشه کردها دفاع کردند، و هيچوقت حمله نکردند، و آغازگر نبودند. من اميدوارم که هيچوقت، هيچ نوع درگيری و خشونتی ديگر در کردستان و اصلا در ايران، در هيچ جای ديگر ايران پيش نيايد، منتها واقعيت يک چيز ديگر است، و به خصوص کسانی که نزديک تر هستند به قدرت، و يا اينکه گوش شنوايی برای صحبت های شان در ايران پيدا می شود، به نظر من اهميت زيادی در اينکه به اين واقعيات از زاويه مردم کردستان بنگرند.

 
ع.س.: آقای همايون؟

 
داريوش همايون: من از طرف حزب مشروطه ايران، می توانم به آقای اسکندری قول بدهم که ما جز اجرای اعلاميه جهانی حقوق بشر و آن ميثاق های ملحق، پيوست آن، برنامه ای نداريم، و اصلا برای ما فرق نمی کند که ايرانی کجا زندگی می کند و کدام منطقه زندگی می کند، و چه زبانی صحبت می کند. اصلا هيچکدام از اينها مهم نيست، همه مناطق ايران بايد اجازه انتخاب نهادهای اداره کننده خودشان را داشته باشند. مقامات اجرايی پاسخگوی آنها باشند. هر ايرانی بايد حق داشته باشد که تا هر مقام انتخابی و انتصابی برود بالا. اصلا تفاوتی نمی کند. اينها را ما می توانيم از طرف خودمان قول بدهيم، و من مطمئن هستم که بسياری از ايرانيان ديگر در اين نظر با من شريک هستند. اما در مورد جناياتی که جمهوری اسلامی نسبت به کردها کرده است، اصلا مردم ايران مسئوليتی ندارند. مردم ايران با حکومت جمهوری اسلامی دو تا هستند، و من تصور نمی کنم که تعداد کشتگان کرد توسط جمهوری اسلامی، خيل بيش از کشتگان فقط زندان های ايران که اعدام شدند، از طرف اين رژيم، بوده باشد.

 
احمد اسکندری: من منظورم اين نبود. يعنی منظورم تعداد کشتگان نبود. من به هيچوجه مردم ايران را با رژيم ايران يکی نمی گيرم.

 
داريوش همايون: من منظورم اين بود که اينها هر کسی را که توانستند کشتند. اين دليلی نمی شود که ما مردم ايران را، يا احزاب ايرانی را، از روی اقدامات اينها قضاوت بکنيم. همه اينها بايد کمک بکنيم که اين رژيم برود، همه ما بايد کمک بکنيم که در آن مملکت دمکراسی برقرار بشود. همه ما بايد کمک بکنيم که اعلاميه جهانی حقوق بشر و ميثاق های پيوست آن در ايران اجراء بشود. و اين مسائل تمام بشود برود، و ما به ساختن آن مملکت برسيم. کردستان منطقه ای است بسيار محروم، از نظر منابع طبيعی هم متاسفانه وضع آن زياد خوب نيست. بايد همه ايرانيان کمک بکنند، کردستان را به پای بقيه استان های ايران برسانند. بايد از جاهای ديگر زد و به اين استان های محروم داد. همه ما سر يک سفره نشسته ايم و بايد برادروار از اين سفره استفاده بکنيم. اينها چيزهايی است که می توانم از طرف خودمان به ايشان اطمينان بدهم.

 
ع.س.: آقای کشتگر؟

 
علی کشتگر: من فقط اين را عرض بکنم که اگر در کردستان سرکوب شديد بوده، به خاطر اين است که مردم کردستان مقاومت کردند عليه يک حکومت مذهبی سرکوبگر و کردهايی که همکاری کردند با حکومت، هم وجود داشتند. کسانی هم بودند که رفتند در سلسله مراتب حکومت جمهوری اسلامی هم شرکت کردند، سرکوب هم نشدند. در کردستان، مردم کردستان يک سنت مبارزاتی آنجا وجود داشته، يک سنت در واقع مقاومت وجود داشت، و جمهوری اسلامی هم در برابر اين مقاومت شديدترين سرکوب ها را انجام داد، و همه آن جناياتی را که او مرتکب شد، در کردستان، به نظر من عليه ساير نيروهای سياسی و عليه ساير مردم هم کم و بيش و نه به اين شدت، البته ديديم که بسته به مقاومت هر منطقه و هر فکر و هر جنبش و هر حزب و هر فردی، اين کار را کرده. و به اين اعتبار به نظر من قبل از اينکه اين مساله را يک ويژگی کردی ببينيم، يعنی در واقع سرکوب کردها توسط فارسها ببينيم، که اين به نظر من خطا است، اين سرکوب مقاومت بخشی از مردم يک کشور است، عليه يک حکومت ستمگر و مستبد استبدادی. و به نظر من هر چه که ايرانی هايی که در عرصه ملی مبارزه سياسی می کنند برای آزادی و دمکراسی و حاکميت ملی، بيشتر از حقوق مردم کردستان دفاع کنند، يک پارچگی ايران و نزديکی و همدلی بين همه مردم ايران بيشتر می شود.

 
احمد اسکندری: خواهش می کنم اين سوء تفاهمی نشود. هيچ جای صحبتهايم، من زياد صحبت می کنم اين ور و آنور، تا آنجايی که بتوانم می نويسم. هيچگاه در هيچ جايی، هيچ کسی از من نشنيده که گفته باشم که اين فارس ها هستند که با کردها اينجوری کردند. ارتش جمهوری اسلامی ايران، شهرهای کردستان را بمباران کرد. مردم عادی، مردم سيويل Civil (غير نظامي) را کشت. خانه های آنها را ويران کرد. من می گويم اين را حکومت های اشغالگر با مردم انجام می دهند، و اين جای نگرانی است. روشنفکران ايرانی بايد الان کمک بکنند، الانی که ما مشغول اين هستيم و اميدوار هستيم که اين رژيم را با يک رژيم دمکراتيک جايگزين بکنيم، اهميت بسيار زيادی دارد که روشنفکران ايرانی، به عنوان يک اقدام پيشگيرانه، از قبل اين مساله را رويش تاکيد بيشتری بکنند، که تمام شهروندان ايرانی بايد از حقوق برابر، منتها زير برابر آن بايد چندين خط تاکيد کشيد، که سوء تفاهم نشود، برخوردار باشند، تا اينکه زمينه چنين خشونت هايی از بين برود.

 
ع.س.: با تشکر از آقايان اسکندری، کشتگر و همايون، برای شرکت در اين بحث. اميدوارم بتوانيم در فرصت های ديگر به اين بحث ادامه دهيم.

‏‏‏۲۸ مارس ۲۰۰۴‏‏ ‏