نتيجة يك پژوهش تجربي:
نـقـد: اعتلابخش دمكراسي
امروزه در تحقيقات فرهنگ سياسي قابليتهاي دمكراتيك نقد بطور فزايندهاي مورد تأكيد قرار ميگيرد. انتقاد سياسي و شهروندان منتقد جزء شاخصهاي مهم هر دمكراسي واقعي و نماد ثبات سياسي هر جامعة مدني و سالم بشمار ميروند.
بنابراين بايد پرسيد كه «انتقاد سياسي» اساساً چيست و معيار سنجش آن چه ميباشد. همچنين بايد سوال كرد كه انواع مختلف انتقادگر با ديدگاههاي متفاوت كدامها هستند. اينجا بر اساس نظرسنجيهاي كمّي كه در شرق و غرب آلمان صورت گرفتند، تزهايي مبتني بر تجربه و آروينگرايي جهت پاسخگويي به سوالات مطروحه فرموله ميشوند.
بسياري بر اين باور بودند كه در هر جامعة دمكراتيك زماني ثبات تأمين ميگردد كه دمكراسي آن از حمايت وسيعي در ميان مردم برخوردار باشد. استدلال ميشد كه تنها در اين صورت است كه دمكراسيها كاركرد مثبت خود را خواهند داشت و در بحرانها راسخ خواهند ماند. چنين بود كه حمايت سياسي و مشروعيت از جانب مردم چندين دهه در كانون توجه تحقيقات فرهنگ سياسي قرار داشتند. اما اين استدلال و اين كانون عطف مدتي است كه زير سوال رفته است، چرا كه از دهة 90 سدة پيش برداشتي كه بر آن است كه انتقاد منبع دمكراسي ميباشد، پيوسته هواخواهان بيشتري مييابد. بدين ترتيب اعتقادي كه در دهة 1960 از طرف محققين اوليه و اصلي حوزة فرهنگ سياسي، يعني گابريل آلموند، سيدني وربا، همچنين ديويد استون نمايندگي ميشد و بر آن بود كه انتقاد در نظام دمكراتيك نه تنها شاخص و نمود بحران نيست، بلكه حتي محرك اصلاحات سياسي و برون رفتن از بحران هم ميباشد، گردگيري شد و دوباره در مركز توجه تحقيقات علمي قرار گرفت.
اكنون ديگر محققان فرهنگ سياسي پيوسته تأكيد ميكنند كه انتقاد سياسي نه تنها تهديدي براي دمكراسي محسوب نميشود، بلكه موجبات پويايي آن را نيز فراهم ميآورد. در پژوهشي كه اينجا معرفي ميگردد، انتقاد سياسي بطور سيستماتيك دستهبندي ميگردد؛ يك نوع توپولوژي صورت ميگيرد و مختصات هر يك از انواع انتقاد سياسي ترسيم ميگردد.
مفهوم «انتقاد» در ادبيات بطور چندجانبه بكار برده ميشود. اولاً غالباً هممعنيِ نارضايتي سياسي محسوب ميشود. دوماً در ادبيات تخصصي همچنين به مفهوم يك گرايش نرماتيو رفتاري، يعني آمادگي انتقاد، يافت ميشود كه در آن اين پرسش طرح ميشود كه آمادگي انتقاد چه اهميت و جايگاهي در خودانگاري و همچنين در تصورات انسانها بعنوان شهروند دارد. سوماً انتقاد به مفهوم نقد ارزشهاي پايهاي بطور ويژه مورد توجه و ارزيابي قرار ميگيرد. قابليتهاي مثبت انحصاراً به آن انتقادهايي نسبت داده ميشود كه با اصول پايهاي دمكراسي در انطباق باشند.
در ارتباط با نارضايتي سياسي، در ارتباط با آمادگي انتقاد و همچنين در ارتباط با ديدگاههاي انتقادي نتايج جالب و مفيدي در دسترس قرار دارند. البته تاكنون تحليلي كه هر سه جنبه را به ياري يك توپولوژي مورد كاوش قرار دهد و سيماي هر يك از آنها را ترسيم و تحليل كند، وجود نداشته است.
پژوهشي موردي در سطح محلي
تجزيه و تحليل تجربهگرايانه حاضر به پشتوانة نتايج نظرسنجي شهروندان در شهرهاي برگزيده شدهاي از آلمان صورت ميگيرد كه در چارچوب پروژة «نخبگان محلي» در يك حوزة ويژة پژوهشي تحت نام «سير جامعه پس از تغيير سيستم سياسي (وحدت مجدد آلمان) ـ گسست، سنت و ساختارسازي» در دانشگاه مارتين لوتر هاله ـ ويتنبرگ انجام گرفته است.
دادههاي به دست آمده در اين پژوهش مربوط به سطح محلي[2] هستند، بطور مشخص مربوط به كولن و هاله (شهرهاي بزرگ)، يوليش و دساو (شهرهاي متوسط) و «حوزههاي اداري»[3] برگيشگلادباخ و زالكرايس. در اين شهرها و حوزههاي اداري 2000 شهروند بالاي 18 سال كه واجد شرايط شركت هم در انتخابات شهري (محلي) و هم در انتخابات فدرال هستند، از طريق مصاحبههاي تلفني كامپيوتريزه شده (CATI) مورد سوال قرار گرفتند. اين پژوهش، يك تفحص موردي و تزگرا بوده است و نه در جهت تأييد تزي.
شكلبندي نوعها (Type) با گرايشهاي مختلف آنها در مورد انتقاد سياسي بر پيوند هر سه بعد نامبرده استوار بوده است: «دمكرات/غيردمكرات»، «انتقادگرا/غيرمنتقد» و «رضايت/نارضايتي». ابتدا بين مصاحبهشوندگاني كه اصول پايهاي دمكراتيك را مورد پشتيباني قرار ميدهند با مصاحبهشوندگاني كه روية مخالف آن را دارند، تمايزگذاري شد. غيردمكراتها در اينجا به دليل تعداد قليل آنها به زيرگروههاي مختلفي تقسيم نميگردند. اما جانبداران اصول دمكراتيك به دو گروه تقسيم ميشوند: گروه اول آناني را در برميگيرد كه براي انتقادكردن آمادگي دارند [و انتقادگرا هستند] و گروه دوم را كساني تشكيل ميدهند كه حاضر به انتقاد نمودن نيستند [و انتقادگرا نيستند].
دومين گامِ تمايزگذاري مربوط ميگشت به رضامندي سياسي و اين، دو گروهي بودند كه يكي از آنها از اعضاي راضي تشكيل ميگرديد و گروه دوم از افراد ناراضي كه تعداد زيادي از پرسشهاي ارزشيابي را منفي پاسخ دادند. بدين ترتيب پنج گونة (Type) ذيل با گرايشهاي سياسي متفاوتي در مقابل انتقاد سياسي بدست داده شد: گونة 1: غيردمكراتها؛ گونة 2: دمكراتهاي انتقادگرِ راضي؛ گونة 3: دمكراتهاي انتقادگرِ ناراضي؛ گونة 4: دمكراتهاي غيرمنتقدِ ناراضي (بنگريد به شكل 1). اين گونهها ذيلاً «گونههاي نقد» ناميده ميشوند.
مصاحبهشوندگان در كداميك از گونههاي نقد جايي ميگيرند؟ جانبداران دمكراسي با 70 درصد بزرگترين تعداد را داشتند. در بين اين دمكراتها گونة راضيهاي انتقادگر با 26،6 درصد بيشترين تعداد را داشتند (گونة 2)، دومين گروه بزرگ را با 18،4 درصد راضيهاي غيرمنتقد تشكيل ميدادند (گونة 4). گروه بعدي با 16،3 درصد گروه ناراضيهاي منتقد بودند (گونة 3). ناراضيهاي غيرمنتقد با 8،4 درصدضعيفترين گروه را تشكيل ميدادند (گونة 5). جمعاً 18،8 درصد از مصاحبهشوندگان جزء گروه غيردمكراتها (گونة 1) محسوب ميشدند.
بيشتر از ده درصد مصاحبهشوندگان به دليل دادههاي ناكافي در بخش مربوطه هنگام تحليل در نظر گرفته نشدند. بر حسب انتظار تعداد ناراضيان و همچنين غيردمكراتها در مناطق مصاحبهشدة شرق آلمان بيشتر از مصاحبهشوندگان غرب اين كشور بود.
افراد غير دمكرات برخوردار از آگاهي كم
آيا بين هر يك از ابعاد نامبرده رابطهاي وجود دارد؟ خير، هيچ پيوند مهمي بين رضامندي و نارضامندي از طرفي و آمادگي نقد از طرفي ديگر وجود ندارد. نه افرادي كه راضي هستند خود را به ميزان مهمي بعنوان انسانهاي اصولاً انتقادگر (و غيرمنتقد) نشان دادند و نه ناراضيان. رابطهاي كه بين ديدگاههاي افراد مصاحبهشونده در رابطه با اصول پايهاي دمكراتيك از طرفي و رضامندي آنها از طرفي ديگر وجود داشت، مهم، اما ضعيف بود، البته پيوند نارضايتي مصاحبهشوندگان با ديدگاههاي غيردمكراتيك اندكي بيشتر بود. چنين به نظر آمد كه آمادگي براي نقد و ديدگاههاي غيردمكراتيك با هم در پيوند نيستند. آمادگي براي انتقاد كردن در افراد و بخشهاي مورد سوال قرار گرفته نه با ديدگاههاي دمكراتيك نسبت داشت و نه با مواضع غيردمكراتيك.
هر كدام از گونهها چه ويژگيها و گرايشهايي داشتند؟ آيا آنها سيماي (Profile) متفاوت از هم دارند؟ در تحقيقات فرهنگ سياسي هيچ معيار منسجمي و عامپذيري براي تحليل گرايشهاي سياسي وجود ندارد، بلكه تنها تفاوتگذاريهاي متعدد هستند كه صورت ميگيرند.
گزينش ويژگيها براي تحليل سيما قبل از همه بر طبق نظريات پيشكسوتان اين حوزة تحقيقاتي، يعني آلموند و وربا، و همچنين بر اساس نظريات وسعتبخشيده شدة امروزة آنها صورت ميپذيرد: گرايشهاي معرفتي (مطلع بودن)، آمادگي مشاركت و مشاركت، برداشتهايي كه در مورد آمادگي نظام سياسي براي نشان دادن عكسالعمل در مقابل آرزوهاي شهروندان وجود دارد («عوامل بيروني» ((External Efficacy) ، برآورد توانايي سياسي خودي («عوامل دروني» ((Internal Efficacy) و بيگانگي (دوري) و نزديكي (يگانگي) سياسي. جدول شمارة 1 اطلاعات كلي در مورد نرخهاي متوسط در گونههاي نقد در پيوند با اين گرايشات را در اختيار ميگذارد.
در همان نگاه نخست مشخص ميشود كه غيردمكراتها نه تنها از آگاهي كمتري (زير ميانگين) برخوردار هستند، بلكه تأثيرات و عوامل دروني و بروني، آمادگي مشاركت و مشاركت و احساس يگانگي سياسي آنها نيز در قياس با سنخهاي ديگر ضعيفتر ميباشند، در حاليكه تيپ دمكراتِ نقادِ راضي در تمام گرايشها از لحاظ ميزان اطلاعات و آگاهي نرخهاي بالاي ميانگين را داشت. همچنين از اين جدول مشخص ميگردد كه گرايشها در امتداد خطوط جداكننده، با هم متفاوت هستند; بخشاً رضامندي بُعد جداكننده است (در عوامل بروني) و بخشاً آمادگي براي انتقاد (مثلاً در داشتن آگاهي)، و اصولاً بطور كلي ديدگاه و موضع در مقابل انديشههاي دمكراتيك نقش با اهميتي در اين ارتباط بازي ميكند.
دمكراتهاي نقدگرا
يكي از ويژگيهايي كه توسط جدول نميتوان نشان داد ساختار مشاركت است: حسبالانتظار مشخص گرديد كه آمادگي انتقاد (دمكراتيك) چون يك شاخص مهم براي ميزان مشاركت عمل ميكند. البته هنگام وجود همين ميزان از مشاركت يا آمادگي براي مشاركت، اشكال مشاركت از هم متمايز ميگردند كه در آنها انتقادگران راضي و انتقادگران ناراضي فعال ميشوند.
براي نمونه افراد راضياي كه آمادگي انتقاد كردن دارند (سنخ 2) تمايل بيشتري براي عضويت و فعاليت در احزاب دارند، درحاليكه منتقدين ناراضي (سنخ 3) بيشتر گرايش به اشكال مشاركت غيرنهادي دارد. در مجموع ميتوان تشخيص داد كه هماهنگي سه بعد ـ رضامندي، آمادگي براي انتقاد، ديدگاه دمكراتيك ـ سيماي (Profile) گروههاي برخوردار از ديدگاههاي متفاوت در بارة نقد سياسي را بهتر نمايان ميسازد. اين كار از طريق تحليل ويژگيهاي مجرد كمتر ميسر ميباشد.
بحث در مورد شهروند ايدهال و آرماني دمكرات و نقش انتقاد سياسي به اندازة بحث در مورد دمكراسي قدمت دارد. تعداد خيلي زيادي از فيلسوفان سياسي، دانشمندان علوم اجتماعي و به ويژه وزراي فرهنگ تلاش ميكنند، ويژگيهاي «يك انسان دمكرات» را به نرم تبديل نموده، به شيوة تجربي ثبت و مورد تفحص و آموزش قرار دهند. بسته به دركي كه در مورد دمكراسي وجود دارد، ويژگيهاي مختلفي مورد توجه قرار ميگيرد (مثلاً آمادگي براي مشاركت در روند سياسي جامعه، خصائل دمكراتيك، معرفت سياسي).
اينجا هدف اين بود كه از تعداد ممكنات زيادي كه وجود داشت مدخلي برگزيده شود كه ضرورت تكامل و توسعة دمكراسي و تواناييهاي آن را در مركز توجه قرار ميدهد. سوال اينجاست كه چه شهرونداني باعث انطباق نظام دمكراتيك با شرايط وبسترهاي در حال تغيير ميشوند و يا حداقل در برنامه دارند، همچون نقشي را ايفا كنند؟
مخصوصاً دمكراتهاي آمادة انتقاد از اين منظر بعنوان منبع دمكراسي شناخته ميشوند، آن هم در صورت ايدهال در تركيبي از افراد راضي و ناراضي انتقاد گر. آنها بيشتر از حد ميانگين جامعه مطلع هستند، تمايل به مشاركت در سرنوشت سياسي جامعه دارند (هر چند كه اشكال اين مشاركتها متفاوته هستند) و براي آمادگي نظام سياسي براي نشان دادن عكسالعمل در برابر آمال و آرزوهاي شهروندان ارزش قائل هستند. انرژي پوينده و نيروي محركهاي كه از آن بوجود ميآيد، قادر است تحول دمكراتيك جامعه را سرعت بخشد و آن را شكوفا سازد.
|
گونة 1 غيردمكرات |
گونة 2 دمكراتِ انتقادگرِ راضي |
گونة 3 دمكراتِ انتقادگرِِ ناراضي |
گونة4دمكراتِ غيرمنتقدِ راضي |
گونة 5 دمكراتِ غير منتقدِ ناراضي |
درجة آگاهي |
- |
+ |
+ |
± |
± |
عوامل دروني |
- |
+ |
+ |
± |
± |
عوامل بروني |
- |
+ |
± |
+ |
- |
يگانگي/بيگانگي |
- |
+ |
± |
± |
- |
مشاركت/آمادگي براي مشاركت |
- |
+ |
+ |
± |
- |
جدول 1: سيماي گونههاي انتقاد توضيحات: - زير ميانگين + بالاي ميانگين ± حد ميانگين
اما مشاهدة ويژگيهاي گونههاي مختلف انتقاد تنها يك سوي قضيه ميباشد. اثرات و فوايد شهروندان منتقد نيز ميبايست مورد بررسي دقيقتر قرار بگيرند. چون نظريههاي تئوريك مبتني بر گرايشهاي سودمندانه بنا را بر اين ميگذارند كه مشاركت بيش از حد شهروندان در پروسة سياسي جامعه تأثيرات منفي بر بازده و كارآيي و فوايد سياست ميگذارد. از اين منظر ميتوان تصور كرد كه هر چند كه شهروندان آمادة انتقاد از مختصات دمكراتيك برخوردارند، اما دست آخر در نظام دمكراتيك به كيفيت سياست زيان ميرسانند. چنين تدابيري حكايت از يك مشكل عمومي تحقيقات فرهنگ سياسي مينمايد، و آن اين است كه همپيوندي گرايشهاي سياسي فردي و عمكردهاي شهروندان از طرفي و تواناييها و ظرفيتها و همچنين كارآمدي نظام دمكراتيك از طرفي ديگر همچنان معما ميباشند.
در خاتمه يكبار ديگر تأكيد ميشود كه نتايج اين پژوهش معرفي شدة تزگرا به وارسي و بازسنجي از طريق دادههاي عامبخش و در حالت ايدهال به تجزيه و تحليل مستمر نياز دارد. بدين ترتيب تعداد زيادي پرسشهاي از لحاظ علمي جالب و از لحاظ سياسي منطقي در مقابل «تحقيقات انتقاد سياسي» وجود دارند.
منابع:
Brigitte Geissel, Critical Citizens as a Democratic Resource? – Comparing Types of Critics in East- and West-Germany, Annual Meeting of the American Political Science Association, September 2 – September 5, 2004, http://archive.allacademic.com/publication/apsa _index.php
Richard I. Hofferbert, Hans-Dieter Klingemann, Democracy and Its Discontents in Post-Wall Germany, 19 S. (WZB-Bestellnummer FS III 00-207)
Pippa Norris (Hg.), Critical Citizens: Global Support for Democratic Government, Oxford, U.K.: Oxford University Press 1999, 303 S.
Bettina Westle, „Politische Folgeund Kritikbereitschaft der Deutschen“, in: ZUMA-Nachrichten 41/1997, 21, S. 100–126
مأخذ:
[1] دكتر بريگيته گايسل (Brigitte Geißel) در دانشگاههاي متعدد آلمان تدريس نموده و از ژانوية 2004 در «مركز تحقيقات اجتماعي برلين» به پژوهش مشغول است. حوزة تحقيقاتي وي اكنون فرهنگ سياسي، مشاركت سياسي، اشكال نوين جامعة مدني، ... ميباشد. مقالة حاضر در مجلة «مركز علمي برلين»، شمارة 105/سپتامبر 2004 انتشار يافته است. عنوان مقاله به آلماني Kritiker gut für die Demokatie – Dynamik durch Zufriedene und Unzufriede بوده است كه من آن را قدري تلخيص نمودهام. (مترجم)
[2] در اين كشور صفت «محلي» به سطح شهري گفته ميشود، در حاليكه اين واژه در ايران سهواً و عمداً به مناطق بزرگي چون آذربايجان، كردستان، بلوچستان،... اطلاق ميشود، تا از جايگاه، خواستهها و اهميت مسائل آنها كاسته شود. (مترجم)
[3] در ساختار كشوري آلمان غالباً از چند شهر كوچك يك حوزة اداري مشترك بوجود آوردهاند، بدين معني كه شهرهاي كوچك از لحاظ اداري وابسته به شهرهاي بزرگ نيستند، بلكه بين خود سواي دستگاه اداري شهري خاص خود، يك واحد اداري فراشهري مشترك به اسم «كرايس» (به معني لغوي «دايره» نيز بوجود آوردهاند. بدين ترتيب ايالتها از شهرها و حوزههاي اداري تشكيل ميگردند (و نه از شهرهاي بزرگ و شهركها). اين كار با هدف ممانعت از تمركز و وابستگي، حتي در سطح ايالتي و منطقهاي صورت گرفته است. (مترجم)